زبیگنیف هربرت
Zbigniew Herbert
پشت به دیوارمی ایستیم. جوانی مان همچون پیرهن مردی محکوم ازما گرفته شده است. صبرمی کنیم. پیش از آنکه گلوله ی چاق خود را در گردن هامان جا دهد، ده یا بیست سال می گذرد. دیوار بلند واستوار است. پشت دیوار یک درخت هست و یک ستاره. درخت دیوار را با ریشه هایش به بالا می کشد. ستاره سنگ را همچون یک موش می جود. صد سال، دویست سال دیگر پنجره یی کوچک اینجا خواهد بود.
WALL
We stand against the wall. Our youth has been taken away from us like a condemned man's shirt. We wait. Before the fat bullet lodges itself in our necks, ten or twenty years pass. The wall is high and strong. Behind the wall there are a tree and a star. The tree is lifting the wall with its roots. The star is nibbling the stone like a mouse. In hundred, two hundred years there will be a little window.
Zbigniew Herbert (1924-1998); The Collected Poems, (New York, 2007), p. 136.
English translation by Alissa Valles