صفحات

۳ اسفند ۱۳۹۰

از مرگ، بدون مبالغه

از مرگ، بدون مبالغه
 ویسوواوا شیمبورسکا
(۱۹۲۳-۲۰۱۲) 


تحمل یک شوخی را ندارد،
نمی تواند ستاره یی پیدا کند، پلی بسازد،
از بافندگی و معدنچی گری و کشاورزی و کشتی سازی و شیرینی پزی 
هیچ نمی داند.

در نقشه هایمان برای فردا 
حرف آخر با اوست،
که این همیشه امریست نامربوط.

حتی از عهده ی آنچه بخشی از کسب و کارش است 
بر نمی آید:
قبری بکند،
تابوتی بسازد،
پشت سرش را خودش آب و جارو کند. 

دل مشغول کشتن،
کارش را بی قواره انجام می دهد،
بی سر و سامان، بدون مهارت،
گویی هر کدام ما قتل اول اوست.

آه، فتح و فتوحی هم دارد،
ولی شکست های بی شمارش را ببین،
ضربه های اصابت نکرده،
و تلاش های مکررش! 

گهگاه رمقی ندارد 
که مگسی را درهوا بپراند،
چه کرم های صد پای بسیار 
که در خزیدن از او پیشی گرفته اند. 

آن همه پیاز گل، تخمدان،
شاخک، بال ماهی، آوند،
پر وبال وقت جفت گیری، و خز زمستان 
همه گواه آنند که از کار نیم بندش
عقب افتاده است.

نیت شر بی ثمر است
و حتی دست یاریگر ما با جنگ ها و قیام ها 
تا بحال بسنده نبوده است.

قلب ها در تخمک ها می تپند،
استخوان بندی اطفال می بالد،
دانه ها، سخت مشغول کار، اولین جفت ریزبرگ هایشان را جوانه می کنند
و گاه حتی درختان بلند به کناری می افتند. 

هرکس که ادعا می کند که مرگ قادرمطلق است،
خود برهان زنده ایست،
که نیست.       

زندگی یی نیست 
که نتواند جاودانه باشد،
حتی اگر برای یک لحظه.

مرگ،
همیشه همین یک لحظه دیر می رسد.

بیهوده با دستگیره ی دری نادیدنی 
تقلا می کند.
تا آنجا که رسیده یی، 
دیگر ناشده نمی شود.  

      Wisława Szymborska; On Death, Without Exaggeration
   

هیچ نظری موجود نیست: