صفحات

۱۶ اسفند ۱۳۹۱

بورخس و من -- خورخه لوئیس بورخس

بورخس و من
خورخه لوئیس بورخس

اتفاقات بر او می افتند، آن دیگری، بر بورخس. من در بوینس آیرس قدم می زنم و می ایستم، شاید اکنون کمابیش ماشین وار، تا به کمان یک راه ورودی و دروازه ی آهنی نگاه کنم؛ اخبار بورخس از طریق پست به من می رسند و نامش را روی اوراق رای دانشگاهی و در واژه نامه های زندگی نامه یی می بینم. من ساعت های شنی را دوست دارم، نقشه ها را، حروف چینی های قرن هجدهم را، ریشه یابی لغات را، طعم قهوه را، و نثر رابرت لوئیس ستیونسن را؛ او نیز در این ترجیحات شریک است، اما همراه با خود بینی یی که آنها را به صفات یک بازیگر تبدیل می کند. اغراق خواهد بود اگر گفته شود که رابطه ی ما رابطه یی خصمانه است؛ من زندگی می کنم، من به زندگی کردن ادامه می دهم، تا بورخس بتواند ادبیات اش را بسازد؛ و آن ادبیات وجود مرا توجیه می کند. برای من دشوار نیست که اعتراف کنم که او چند صفحه یی قابل اعتبار به دست آورده است، ولی این صفحات نمی توانند مرا نجات دهند، شاید به این دلیل که که آنچه که خوب است دیگر متعلق به هیچ کس نیست، نه حتی به او، آن دیگری، بلکه به زبان یا به سنت. در هر حال سرنوشت من این است که از بین بروم، بطور قطع، و تنها لحظه یی از من شاید در او به زندگی ادامه دهد. اندک اندک من میدان را به او واگذار می کنم، تمام زمین را، اگر چه از عادت منحرف بزرگ نمایی و مغلطه گری اش به خوبی آگاهم. سپینوزا دریافت که همه چیز در تکاپوی آن است که در طبیعت خود پا فشاری کند؛ آرزوی ابدی سنگ این است که سنگ باشد و ببر یک ببر. من در بورخس ماندگار می شوم، نه در خودم ( با فرض اینکه کسی هستم)، و با این همه خود را کمتر و کمتر در کتاب های او می شناسم تا در بسیاری کتاب های دیگر، یا در جوانه های نواخته شده بر یک گیتار. سال ها قبل تلاش کردم که خود را از او آزاد کنم، و از اسطوره شناسی حومه های شهر به سراغ بازی های با زمان و بی نهایت رفتم، ولی اکنون آن بازی ها همه متعلق به بورخس اند، و من باید به فکر چیزی دیگر باشم. چنین است که زندگی من یک پرواز است، من همه چیز را می بازم و همه چیز متعلق به فراموشی است، یا به او.

نمی دانم کدام یک از ما دو تن است که این صفحه را می نویسد.



Jorge Luis Borges: "Borges and I"
Translation from English translation by Anthony Kerrigan; 
In A Personal Anthology (Castle Books; 1967).

هیچ نظری موجود نیست: